فیلم خوره

فیلم خوره

دیالوگ ، تریلر ، بیوگرافی و خلاصه همه چیز درباره سینما.
فیلم خوره

فیلم خوره

دیالوگ ، تریلر ، بیوگرافی و خلاصه همه چیز درباره سینما.

سفری با تارکوفسکی به عمق وجود

بزرگی و قدرت "آندره تارکوفسکی" کارگردان روسی بر هیچ کس پنهان نیست،کارگردانی که از تمدن "داستایفسکی ها"، تولستوی ها" و "گوگول ها" می آید،فرهنگی غنی از تفکرات عمیق در مفهوم زندگی و انسانیت،پس بدون هیچ تعجبی می توان حدس زد که سینمای "تارکوفسکی" سینمایی فیلسوفانه و متفکر است،شاید این ترکیب باعث شود خیلی از تماشاگران از دیدن فیلم های او سر باز زنند و این گونه نیز هست،زیرا "تارکوفسکی" در فیلم هایش به هیچ وجه به فکر سرگرم کردن یا سلیقه اکثریت نیست،فیلم های او به دور از هر گونه توجهی به راضی نگه داشتن تماشاگر یا دست های پشت پرده در کمال رک بودن به مفهوم زندگی و وجود انسان می پردازد و تمامی این ها باعث می شود که حلقه طرفداران او به افرادی محدود شود که چیزی بیشتر از یک سرگرمی چند ساعته از یک فیلم (اثرهنری) میخواهند.

همان طور که در فیلم "Solaris" او شاهد مدیتیشنی 2ساعت و 46 دقیقه ای هستیم،" تارکوفسکی" ما را به سفری باورنکردنی،دلهره آور،غم انگیز اما  زیبا می برد،زمان فیلم طولانی است و سکانس ها به نظر بیشتر اوقات بیش از حد ادامه پیدا می کنند و دیالوگ ها خشک به نظر می رسند اما بیننده در اینجا دو انتخاب دارد:یا خسته شود و فیلم را ادامه ندهد یا این که به چیدن پازلی که " تارکوفسکی" به آرامی رو به روی او قرار می دهد بپردازد.

داستان در مورد یک ایستگاه فضایی در یک سیاره دور افتاده است که دانشمندانی که در حال تحقیق در آن هستند گزارش هایی عجیب از حضور یک موجودیت در محیط آن سیاره را دارند در حالی که تعداد زیادی از افراد مفقود شده اند و افراد باقی مانده از نظر ذهنی دیوانه به نظر می رسند و یک روانشناس برای تحقیق درباره حقیقت این موضوع مامور به رفتن به این ایستگاه می شود.

موضوع اصلی فیلم برخلاف گفته های بالا کاملا به یک فیلم پرهیجان هالیوودی شباهت دارد اما اینجاست که " تارکوفسکی" وارد می شود و بیننده را به دنیایی کاملا متفاوت برده و سوالاتی سخت را پیش روی او قرار می دهد و از یک داستان که می توانست تنها سرگرم کننده باشد اثری می سازد و روبه روی بیننده قرار می دهد که حتی پس از پایان هم ساعت ها مخاطب را به فکر وا می دارد.فیلم "سولارایز" تارکوفسکی در سال های بعد به عنوان پاسخی برای فیلم "اودیسه فضایی" استنلی کوبریک نام گرفت،بله، هر دو فیلم داستان سفر انسان در فضا و برخورد او با موجودیتی بسیار هوشمندتر از خودش است که مکان هایی (اودیسه) یا افرادی (سولارایز) را بر اساس خواندن ذهن انسان به وجود می آورد اما تفاوت بزرگ این دو فیلم این است که کوبریک رویکردی برونگرایانه در طرح قدم بعدی انسان در برابر این موجودیت را دارد در حالی که " تارکوفسکی" رویکردی کاملا درونگرایانه در مورد طبیعت و واقعیت ضمیر و باطن انسان دارد و آن به این معناست که شخصیت داستان به جای برخورد متقابل با این موجودیت تلاش در فهم و درک آن از طریق پرداختن به ریشه ها و باورهای درونی خود دارد زیرا چیزی که با آن روبه روست بازتابی کاملا روشن از ضمیر و باطن خودش است.

وقتی ما کسی را دوست می داریم در واقع چه کسی یا چه چیزی را دوست می داریم؟خود آن شخص را؟ یا تصور و ضمیر آن شخص را دوست می داریم؟ هدف تارکوفسکی این است که بگوید با توجه به این که افراد وجود دارند اما روابط ما با آنها و خاطراتی که در حضور آن ها تجربه می کنیم تنها در ذهن ماست.همانند رابطه ای که "کریس"( شخصیت اصلی داستان) با  تصویر به وجود آمده از همسر قبلی اش( که توسط همان موجودیت هوشمند آن سیاره به وجود آمده است) دارد.

پرداختن بیشتر به این فیلم در اینجا باعث از بین رفتن لذت آن می شود،اما نکته کلی این است که " تارکوفسکی" کارگردان ساده ای نیست،او نه تنها کارگردانی بزرگ بلکه فیلسوفی قدرتمند است و فیلم هایش به معنای واقعی کلمه یک اثر هنریست و این فقط در بخش مفهوم نیست بلکه در بخش تکنیکی نیز او قدرت مسحور کردن مخاطبان خود را دارد،قاب بندی های او همیشه باعث حسادت کارگردانان بزرگ شده،قاب هایی که همانند فیلم های "تئو آنجلوپولوس" به تنهایی می توانند زینت بخش دیوار های یک موزه شوند.

در پایان باید گفت فیلم " سولارایز" بیننده را به سفری در عمق ضمیر خودش می برد،سفری که شاید بیننده از یافتن حقیقت های پنهان در پایان آن شگفت زده شود.

**سهند نژاد حسینی**