فیلم خوره

فیلم خوره

دیالوگ ، تریلر ، بیوگرافی و خلاصه همه چیز درباره سینما.
فیلم خوره

فیلم خوره

دیالوگ ، تریلر ، بیوگرافی و خلاصه همه چیز درباره سینما.

کن لوچ،داستانگوی قهرمانی ها

"کنث (کِن) لوچ" کارگردان بریتانیایی است که فیلم های مستقل او به خاطر ایده های اجتماعی و انسان دوستانه همیشه مورد توجه قرار گرفته است.در فیلم های او مسائل اجتماعی همچون فقر،بی خانمانی و مشکلات قشر کارگر و دیگر مسائل به ظاهر کوچک خط اصلی داستان را به خود اختصاص می دهند،"لوچ" همیشه بدون تعارف و کاملا رُک حرف ها و انتقاد های خود را در فیلم هایش با بیننده در میان می گذارد و می توان این صداقت او را به خوبی در آثارش دید."لوچ" یک گارگردان اجتماعی است،فیلم های او شاید از نظر تکنیک های فیلمبرداری همانند کارگردانانی مانند تارکوفسکی یا انجلوپولوس چشمگیر نباشند اما از وجه داستان و محتوا همیشه بیننده را به خود جلب می کند و شاید از این نظر بیشتر به سینمای کوروساوا نزدیک تر باشد،فیلم هایی که قدرت کارکتر ها بار اصلی فیلم را بر دوش می کشند.

-بادی که گندم زار را میلرزاند(The wind that shakes the barley 2006) و   من،دنیل بلیک(I,Daniel Blake 2016) دو نمونه از آثار این کارگردان هستند که به دو موضوع کاملا متفاوت می پردازند اما می توان سبک "لوچ" را به راحتی در آن ها تشخیص داد.

در فیلم اول لوچ- به سراغ کودتاهای ایرلند در 1920 برای استقلال و جدایی از انگلیس رفته،داستان در مورد کارگران و افرادی معمولی است که برای در دست گرفتن استقلال و آزادی خود متحد شده و بدون ترس پیش میروند،در حالی که با دستانی خالی با ارتش انگلیس رو به رو خواهند شد.

البته برای این که بتوان با فیلم ارتباط برقرار کرد نیازی به دانستن تاریخ ایرلند شمالی نیست زیرا کن لوچ- به سادگی بیننده را درگیر زندگی و چالش های شخصیت ها می کند،میزانس ها و فیلمبرداری به گونه ای انجام گرفته که تمامی المان های طبیعی و قابل لمس جلوه کرده و  بیننده به طور شگفت انگیزی خود را در حال و هوای سرزمینی احساس می کند که مردمش حاضرند برای استقلال و اصولشان جان خود را فدا کنند.

لوچ در این اثر با زبانی ساده اما بی پرده اخلاق و انسانیت به چالش کشیده شده در گرمای سوزنده جنگ را به خوبی به تصویر می کشد و بیننده را در تمامی این مشکلات با شخصیت ها همراه می سازد.

و اما فیلم "من،دنیل بلک" که تازه ترین اثر لوچ است نیز از قواعد بالا مستثنا نیست اما با تفاوت در داستان،بیننده در  مسیر فیلم پیرمردی را دنبال می کند که به دلیل حمله قلبی اکنون وضعیت جسمانی خوبی ندارد و کار خود را از دست داده و در این میان در بین هزار توی سیستم اجتماعی درگیر منجلابی شده و در حال دست و پا زدن برای نجات خودش است.

همان طور که انتظار می رود فیلم از داستانی ساده و شخصیتی قابل باور تشکیل شده و اینبار لوچ- به سراغ مشکلات زندگی در دنیای مدرن رفته،دنیایی بی احساس که در آن افراد تنها برای زنده بودن باید زندگی خود را قربانی کنند،و در این میان می توان شمه هایی از داستان های چارلز دیکنز و جورج اورول- را در این فیلم مشاهده کرد.

شخصیت پردازی در این فیلم حرف اول را می زند،به گونه ای که از همان ابتدا بیننده با شخصیت دنیل بلیک- احساس همدردی می کند،در این فیلم لوچ- جامعه ای سرد و بی روح را به تصویر می کشد که در آن افراد بدون توجه به یکدیگر تنها در فکر مادیات هستند،نکته تحسین بر انگیز فیلم قرار دادن شخصیت گرم  و پر از امید پیر مرد در این پس زمینه سرد و بی روح است،به گونه ای که تنها روزنه نور و امید در دنیای این فیلم که کاملا دنیایی آشناست همان پیر مرد است، و با ادامه یافتن فیلم شاهد تبدیل شدن پیر مرد به یک قهرمان هستیم.

البته نه قهرمانی با شنل و قدرت های متافیزیکی،بلکه قهرمانی با قدرت امید و انسانیت خالص،قهرمانی که پا پس نمی کشد،قهرمانی که امید را به اطرافیانش هدیه می دهد،قهرمانی که با عصیان خود قسمت کوچکی از جامعه را بیدار می کند.

در انتها باید گفت که کن لوچ- روایت گر قهرمانی های انسان است،انسان هایی که با پایبند بودن به اصول خود و نه گفتن به سردی و سیاهی تبدیل به قهرمان میشوند،در فیلم های او ،شخصیت ها در ابتدا افرادی معمولی هستند اما در مواجهه با مشکلات است که آبدیده می شوند و به ما درس انسانیت می دهند.

نویسنده : سهند نژاد حسینی

اختصاصی فیلمبازان