ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نیوت : از کمک کردن به این جماعت برای جنگیدن بخاطر پنبه های لعنتیشون خسته شدم.
ویل : تو که به هر حال نمیجنگی . تو یه پرستاری.
نیوت : آره، فردا که اون بیرون یه تیر خورد تو شکمت ، برو یه افسر توپچی پیدا کن ببین میتونه کمکت کنه.
ویل: من بخاطر پنبه نمیجنگم ، بخاطر شرف و آبرو میجنگم.
نیوت: اوه ، خوبه ویل ،مطمئناً منم بودم دلم نمیخواست برای پنبه بجنگم...
*****************************
منطقه ی آزاد جونز - گری راس